چند اصطلاح کاربردی زبان انگلیسی ۴:
۱-او بازی خوبی ارائه داد.
He gave a marvelous performance.
۲-ارث پدرت را طلب داری؟
Do you think the world owes you?
۳-ارثی است.(رفتار یا بیماری یا امثال آن...)
It is hereditary.
۴-ارتباطم با دوستانم قطع شده.
I have lost touch with my friends.
۵-ارتفاعات.
High countries.
۶-مبادلات ارز خارجی.
Foreign exchange.
۷-ارزانتر شده است.
It has come down in price.
۸-هیچ کس از من ارزانتر نمیفروشد.
No one is underselling me.
۹-او فکر میکند زندگیش ارزش زندگی کردن را ندارد.
He thinks his life is not worth living.
۱۰-ارزش مادی.
Secular value.
۱۱-بی ارزشش نکن.
Do not disparage it.
۱۲-نه ارزش مادی بلکه ارزش معنوی آن مهم است.
It is not secular but the spiritual value of it is important.
۱۳-از آنهم بهتر.
Better yet.
۱۴-شما باید از اختیارات خود استفاده کنید.
You should exert your authority.
۱۵-آتش خانمان سوز ماهها زحمتمان را از بین برد.
Disastrous fire undid months of our hard work.
۱۶-از بین رفتن تدریجی/تعداد جمعیت مسکونی این جزیره دارد تدریجا کم میشود.
Dwindle/the number of people who live on this island is dwindling.
۱۷-بعد از خوردن دارو درد از بین میرود.
After taking medicine the pain will wear off.
۱۸-از بین رفتن دید چشم.
Diminishing eye sight.
۱۹-حسادت دوستیمان را از بین میبرد.
Jealousy is eroding our friendship.
۲۰-اتومبیلش بکلی از بین رفت.
His car was totaled.
۲۱-از پا درآمدن.
He was over powered.
۲۲-از تو این حرف را درمی آورند.
They drag this out of you.
۲۳-از جا درآوردن درخت.
Uprooting the tree.
۲۴-از جلویش دربیا.
Standing up to him.
۲۵-از حدود خودم خارج شدم.
Stepped out of line.
۲۶-من از خانواده فقیری هستم.
I am from a poor family background.
۲۷-از خلافکاریهای تو باخبرم.
I am on to you.
۲۸-نمیخواهم از خود متشکر بنظر بیایم.
I do not want to sound condescending.
۲۹-خیلی از خود متشکری.فکر میکنی کی هستی؟
You are very condescending, who do you think you are?
۳۰-او از خود راضیست.
He is full of himself/he thinks he is al that.
۳۱-او آدم از خود راضی و سوسولی است.
He is conceited and a sissy.
۳۲-شما حق پس گرفتن پولتان را از دست دادید.
You exhausted your right to get your money back.
۳۳-شما حق استیناف را از دست نداده اید.
You have not exhausted federal appeal.
۳۴-ازدحام جمعیت.
Crowd of people.
۳۵-از دماغ فیل افتاده.
He is quite a snob.
۳۶-در دهه هشتاد شرکتهای کامپیوتری ازدیاد پیدا کردند.
During the eighties computer companies proliferated.
۳۷-همیشه از دیدنت خوشحال میشوم.
It is always good to see you.
۳۸-از رادیو شنیدم.
I heard it on the radio.
۳۹-او مواد مخدر را از راه بینی میکشد.
He snorts narcotics.
۴۰-از راه ازدواج.
By virtue of marriage.
۴۱-او آنقدر التماس کرد که مرا از رو برد و گذاشتم که استفاده بکند.
She begged me so hard that she eventually worn me down and I let her use it.
۴۲-از روی هوس خریدم.
I bought it on a whim.
۴۳-کسی که از زیر سربازی در میرود.
draft dodger
۴۴-سعی نکن با گفتن خیلی مشغولم از زیرش دربروی.
Do not try to cop out by telling me you are to busy.
۴۵-از زیر کار در میرود.
He is lacking.
۴۶-از سر خودم رفعش کردم.(از سر خودم بازش کردم/از شرش خلاص شدم).
I got him out of my hair.
۴۷-از شر مریضی نتوانستم خلاص شوم.
I could not shake it.
۴۸-قبل از اینکه از شیر کاملا گرفته شود.
Before he is totally weaned.
۴۹-من از طرف شرکت ایکس هستم.
I am with x company.
۵۰-از فهم من خارج است.
It is over my head/beyond my grasp/transcends my head.
۵۱-مغزش از کار افتاده است.
He is mentally impaired.
۵۲-مرده/از کار افتاده/از بین رفته.
defunct
۵۳-از کار افتاده(ماشین خراب شده).
Disabled/crashed/broken car.
۵۴-از مدرسه یا از کار در رفتن.
Play hooky from school/work.
۵۵-این عادت را از کجا آورده اید؟
W did you pick up this habit?
۵۶-وقتی گفتم ماشینش را خرد میکنم برادرم حسابی اعصابش خرد شد.
My brother really flipped out and went berserk when I told him I will smash his car up.
۵۷-از کوره در رفتم.
I blew up/I flipped out/I lost my temper.
۵۸-من از روز ازل لعنت شده بودم.
I was jinxed from the git-go/the get-go/the world-go.
۵۹-از من پسه میکند(پنهان میکند).
He is holding out on me.
۶۰-از هر رودی بگذرد.(از قسمتهای کم عمق رود رد شدن)
To ford.
۶۱-از هر نژاد و عقیده ای.
Of any race or creed.
۶۲-از همان اول به شما گفتم.
I told you from the outset.
۶۳-از همه نظر دیوانه است.
He is crazy altogether.
۶۴-استثمارش کرده.(داره ازش کار مفت میکشه)
She exploited him.
۶۵-نازکتر از آنست که بتواند استحکام داشته باشد.
It is too thin to be sturdy.
۶۶-آن تمامی استحکامی که میخواهید دارد.
That has all the ruggedness that you need.
۶۷-فردی را که استخدام میکنید باید کاملا متناسب با نیازتان باشد.
The individual that you retain must be the best for your needs.
۶۸-من معدنچی هستم و طلا استخراج میکنم.
I am a miner and I mine gold.
۶۹-استدعا دارم.
I entreat you.(I beg you)
۷۰-او استدعا کرد که بهش کمک کنیم.
He has entreated us to help him.
۷۱-من استعاره ای حرف میزنم.
I am speaking metaphorically(rhetorically)
۷۲-استعاره مرا ببخشید.
You pardon my metaphor.
۷۳-به خانمی با استعداد شما نباید چنین کاری واگذار شود.
A lady of your calibre should not be assigned such a trivial task.
۷۴-این کار استقامت و پشتکار زیادی میخواهد.
It needs a lot of persistence.
۷۵-او با یک سری فحش از ما استقبال کرد.
He greeted us with a stream of abuse.
۷۶-از استقبال گرمتان ممنونم.
Thank you for your warm welcome.
۷۷-استنباط من اینست که...
My inference is that…
۷۸-بطوریکه از نامه شما استنباط میکنم….
As I infer from your letter…
۷۹-آسفالت تمام می شود.(از اینجا به بعد آسفالت نیست.)
Pavement ends.
۸۰-اسفناک است.
It is a dire(pitty)
۸۱-او اسما رئیس شرکت است.
He is titular head of the company.
۸۲-دولت امنیت ملی اسناد میکند.(به آن استناد میکند)
The government invokes the reason of security.
۸۳-یک اشاره بکن(راهنمایی)
Give me a hint.
۸۴-آیا میخواهید اشاره کنید(منظورتان اینست) که من راست نمیگویم؟
Are you insinuating that I am not telling the truth.
۸۵-وقتی من حاضر شدم بهت اشاره میکنم.
I will cue you when I am ready.
۸۶-با وجودی که او اشاره میکند(دلش میخواهد/اینطور حالی میکند) که میخواهد بماند...
Although he is hinting how much he likes to stay.
۸۷-اشتباه غیر قابل جبران.
It would be a fatal mistake.
۸۸-اشتها را باز میکند.
It stimulates the appite.
۸۹-تو اشتهای مرا کور کردی.
You ruined my appetite.
۹۰-اشتیاق مفرط.
Wasteful longing/fervent desire.
۹۱-اشک ریختن فایده ای ندارد.
There is no use in shedding tears.
۹۲-در اشل کوچک (ابعاد و اندازه کوچک)
In a small scale.
۹۳-او مجبور است که روش زندگی خود را اصلاح کند.
He will to amend his life style.
۹۴-با اصول حسابداری معمولی.
With normal accounting principal.
۹۵-اصول را زیر پا گذاشتن.
To violate the principle.
۹۶-یک دلار اضافی دارید؟
Can you spare me a dollar?
۹۷-یک دقیقه وقت دارید؟
Can you spare me a minute?
۹۸-ما یک اتاق اضافی داریم که شما میتوانید استفاده کنید.
We have spare room that you can use.
۹۹-اطاق زیر شیروانی.
Attic
۱۰۰-ضد و نقیض در اطراف این موضوع زیاد است.
There are a lot of controversies surrounding this issue.
۱۰۱-متاسفم به اطلاعت برسانم که...
I regret to advice you…
۱۰۲-به اطلاعش برسانید.
Notify him.
۱۰۳-این ماشین اطواری است.
This car is temperamental.
۱۰۴-این ماشین اطوار میآید.
This car is acting up.
۱۰۵-شما اطمینان دادید.
You gave assurance.
۱۰۶-به راننده ام اطمینان کردم.
I put trust in my driver.
۱۰۷-بهش اطمینان نکن.او فقط دنبال پول شماست.
Do not trust him.he is only after your money.
۱۰۸-شهر دار شیکاگو از سعس همگانی برای اعتدال پشتیبانی میکند.
Chicago s mayor backs the crusade for temperate
منبع : کتاب چگونه به انگلیسی می گویید....؟