۱-آبرویش رفت.
He lost face
۲-من باید فکر آبرویم را بکنم.
I have a reputation to think of
۳-ما به آب زدیم.(وارد عمل شدیم بر خلاف تمام حتمالات منفی-دل به دریا زدیم)
We waded across the stream
۴-آب زیپو(هپل هپانی-شل و ول)
Wishy washy
۵-آبستن کردن مصنوعی
Artificial insemination
۶-آبشخوری که از چشمه پر شود
Spring fed water hole
۷-کتابم اب شد رفت توی زمین
My book disappeared in the thin air
۸-مواظب باش خیابانها را آب گرفته
The streets are flooded.be careful
۹-آب لوله کشی
Running water
۱۰-آب میوه گیری
Fruit juicer
۱۱-آبیاری با مجرای آب(با نهر)
Flood irrigation
۱۲-او آتش افروز تمام این ناراحتیهاست
He is the instigator of all unrest
۱۳-آتش روشن کردن
Make a fire/build a fire/kindle a fire/light a fire
۱۴-من خانه را به آتش کشیدم
I set the house on fire
۱۵-آتشین مزاج
Fiery temper
۱۶-آخرش به این ختم شد که من پول خودم را بدهم
I wound up paying for myself
۱۷-آخرین خبر
Updated news
۱۸-آخرین مدل
Late model/updated model
۱۹-آخور
trough
۲۰-آدم خواری(خوردن گوشت انسانها)
cannibalism
۲۱-آذوقه
Supplies/provisions
۲۲-هوای آرام
Calm/clement weather
۲۳-اگر باران آرام شود
If the rain lets down
۲۴-طوفان می خواهد آرام شود
The storm is going to wind down
۲۵-افسر پلیس میخواهد با دادن بستنی بچه گم شده را آرام کند
The officer tried to calm the lost child calm by giving ice cream
۲۶-او خواست که موقعیت را آرام کند
He wanted to defuse the situation
۲۷-این داروگلو دردت را آرام میکند
This medicine will soothe your sore throat
۲۸-چرا امشب اینقدر ارام هستید؟
Why are you so subdued tonight?
۲۹-آرامبخش(روحی و روانی)
Restful
۳۰-پماد آرامش بخش
Soothing lotion
۳۱-آرامش قبل از طوفان
The calm before the storm
۳۲-آرزو
Wish/longing/yearning
۳۳-او آرزو دارد که نویسنده شود
He has the aspiration to become a writer
۳۴-آرزومند
Desirous
۳۵-آرزوی قبل از مرگ
Dying wish
۳۶-آزاد(ول)
At large/on the lose
۳۷-پدر و مادری که بچه را آزاد میگذارند
Permissive parents
۳۸-خط را آزاد بگذار
Keep the line free
۳۹-آزار دهنده
Pasky/it is a nuisance
۴۰-چرا مرا آزار میدهی؟
Why are you pestering me?
۴۱-آزرده ام(دل خسته یا دلخور)
I am peeved
۴۲-امتحان مثل آب خوردن آسان بود
The exam was a cinch/piece of cake
۴۳-به آسانی میخورد(مثل کلیدی به قفلی)
It readily fits
۴۴-آستین خود را بالا بزن(مثلا برای امپول زدن یا فشار خون گرفتن-به معنای ضرب المثل ایرانی نیست(آماده شدن برای انجام کاری))
Roll your sleeve
۴۵-آس و پاس
Penniless / rock buttom / broke
۴۶-آسوده خاطر شدن-این باعث ارامش خاطره
It is a relief of mind
۴۷-آسوده خیال(فراغ بال-خاطر جمعی)
carefree
۴۸-بعد از امتحانات خوشحال و آسوده خیال شدیم
After finishing our exam we all felt happy and carefree
۴۹-بگذار آشتی بکنیم
Let us call a truce
۵۰-آشتی کردن
Make up / to reconcil
۵۱-ما با هم اشتی کردیم
We buried the hatchet
۵۲-آیا شما و جان(اسم مرد) با هم آشتی کردید؟
Did you and john recouncil?
۵۳-با خواهرت آشتی کن.
Make up with your sister
۵۴-اگر جای تو بودم با او آشتی نمیکردم.
If I were you I would not make up with her
۵۵-آنها آشغالهای روی زمین هستند.(آدمهای عوضی)
They are the scum of the earth
۵۶-او زن آشغالیست.
She is a scum / trash
منبع:کتاب چگونه به انگلیسی می گویید...